بيترديد يكي از نيرومندترين غرايز، نيروي شهوت و غريزة جنسي است. اين نيرو كه از ابتداي تولد به صورت نهفته در وجود آدمي به وديعه نهاده شده است. تا زمان بلوغ هم چنان دوران آرام و بيتحركي را پشت سر ميگذارد، اما به محض شروع دوران نوجواني آرام، آرام زمان بيداري و شكفتگي آن فرا ميرسد و رفته رفته تمامي وجود نوجوان را در برميگيرد و بر تمامي رفتار انسان اثر ميگذارد. به همين دليل غريزة جنسي و نيروي شهوت فرد را با مشكلاتي مواجه ميسازد.
براي جلوگيري از حس شهوت راههاي متعددي وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم. اما قبل از آن بيان اين نكته لازم است كه كنترل غريزة جنسي به صورت خداپسندانه كه منطبق با فطرت انساني باشد، امري ممكن و در عين حال پيچيده و دشوار است. آنهايي كه از مباني اخلاقي و معنوي محكم و متيني برخوردارند و نيز از شرايط خانوادگي خوب و مطلوبي از حيث ارزشهاي اخلاقي بهرهمند هستند و ارادة قوي دارند، به خوبي ميتوانند از پيامدهاي منفي آن مصون باشند.
براي كنترل غريزة هم خود فرد و هم والدين و اطرافيان مسئوليت دارند. آن چه مربوط به خود فرد ميشود و سؤال شما نيز از اين زاويه طرح گرديده، عبارتند از:
1. برنامهريزي براي كار مداوم نوجوانان از نيروي سرشار و فوقالعادهاي برخوردارند. اين نيرو اگر در زمينههاي ديگر مورد استفاده قرار نگيرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرايط سني نوجوان در قالب امور جنسي و شهواني ظاهر خواهد شد. اگر نوجوانان به كار مداوم عادت كنند و نيرو و توان خود را در اين زمينه به مصرف برسانند تا حدودي از انحرافات اخلاقي و شهوت و غريزة جنسي در آنان پيشگيري ميشود. كارهاي بدني موجب تعادل جسم و روان ميشود. اگر نيك بنگريم افرادي كه به كار مداوم مشغول هستند و نيرو و استعدادشان در زمينههاي مثبت و سالم به كار مياندازند، كمتر دچار انحرافات اخلاقي و بحرانهاي روحي ميشوند. كار موجب ميشود نيرو و انرژي نوجوان قبل از آن كه به چربيهاي اضافي تبديل گردد و اختلالاتي در ساز و كار اندامهاي بدن ايجاد گردد، از طريق سوخت و ساز مفيد و سالم به مصرف برسد.[1]
2. تنظيم خواب تحقيقات نشان ميدهد كه بيشتر انحرافات به خصوص در زمينه مسايل جنسي از فكرهاي ناسالم و خيال پردازيهايي كه نوجوانان قبل از به خواب رفتن دارند، ناشي ميشود. اگر نوجوان قبل از آن كه به خواب برود، فكرش به خودش و يك سري مسايل و موضوعات مربوط به دورة نوجواني، معطوف گردد، كم كم به انحرافات كشيده خواهد شد. بنابراين، يكي از روشهاي پيشگيري از انحرافات اين است كه برنامة خواب به صورت دقيق تنظيم شود و تا زماني كه خواب بر شما غالب نشده به رختخواب نرويد. وقتي به رختخواب برويد كه كاملاً خسته و آمادة خواب هستيد. لازمة اين كار اين است كه در طول روز مشغول فعاليتهاي مهم بوده و به اندازة كافي كار كرده باشيد.
طبيعي است اگر نوجوان با خستگي به رختخواب نرود، به ناچار مدت زماني را در بستر بيدار خواهد ماند تا به تدريج به خواب رود و چون افكار و انديشههاي شهواني و تحريكآميز معمولاً در اين مواقع به سراغ نوجوان ميآيند، نوعي تنظيم ساعات خواب براي نوجوان، ضرورت خاصي مييابد. يكي از روانشناسان در اين باره ميگويد: نيمة اول شب بيش از نيمة دوم آن به بدن نيرو ميدهد بنابراين بايد از آن به نحوي مفيد استفاده شود. و صبحگاهان به محض اينكه از خواب بيدار شديد. بيدرنگ از بستر برخيزيد و توجه داشته باشيد كه بامدادان بيدار ماندن در بستر خواب، بسيار زيانبار است، جسم را سست و ناتوان ميسازد و وسوسههاي شوم در دل فرد ايجاد ميشود.[2]
3. دوري از محيطهاي آلوده و ناسالم يكي از علل و عوامل انحرافات جنسي و به طور كل انحرافات اخلاقي، محيط آلوده و محركهاي شهواني است. محيط از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايشهاي انحرافي، منجر به طغيان غريزة جنسي در نوجوان ميشود. مسايلي از قبيل بدحجابي، بيحجابي، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، سريالهاي تلويزيوني و فيلمهاي خارجي و همچنين استفادة نادرست از اينترنت در تحريك شهوت و غريزة جنسي نوجوان مؤثر است شايد براي برخي از نوجوانان يادآوري و تذكر مسايل ديني و اخلاقي چيز بيهوده و غير ضروري تلقي شود، زيرا آنها نه در فكر سلامت خويش هستند و نه مسايل اخلاقي و ديني را ميپذيرند، اما براي شما كه روحية مذهبي قوي داريد و همين مسئله باعث شد تا نگران آيندهتان باشيد، گفتن اين مسايل مهم و ضروري است. اگر واقعاً ميخواهيد از جوانيتان به خوبي استفاده كنيد و در راه درست و سالم گام برداريد، سعي كنيد از محيطهاي آلوده و ديدن عوامل تحريك كننده، جدّاً پرهيز نماييد.
4. استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت يكي از زمينههاي پيدايش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفادة نادرست آنها از اوقات فراغت است.[3] اوقات فراغت طولاني و بيبرنامه نوجوانان را عاصي و سرگردان ميكند. آنها به تدريج سرخورده و مأيوس ميشوند و در نتيجه به دنياي درون خويش پناه ميبرند و در كنج خلوت و انزوا راهي براي مشغوليت خود ميجويند.
5. پيشگيري از روابط ناسالم نوجواناني كه روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بيبندوبار دوست و رفيق هستند، كمكم به انحرافات كشيده ميشوند و تحت تأثير امور شهواني قرار ميگيرند. نفوذپذيري نوجوانان از دوستان و همسالان بيش از ساير گروهها است. در سنين بلوغ صحبتهاي آهسته و در گوشي بين نوجوانان بيشتر ميشود و محور اين گفتگوها، غالباً مسايل جنسي و امور شهواني است كه به صورت مخفيانه و به دور از انظار بزرگترها طرح ميشود. براي پيشگيري از انحرافات اخلاقي سعي كنيد از دوستيهاي آلوده و مشكوك جداً پرهيز نموده و با افراد سالم و مذهبي ارتباط برقرار نماييد.[4]
6. پرورش تقوا و معنويت در وجود خويش همة آنچه بيان شد، به نحوي ميتوانند در پيشگيري از انحرافات اخلاقي و طغيان شهوت و غريزة جنسي نقش داشته باشند، اما آن چه بيش از همه ضروري است و به صورت زيربنايي در شخصيت و رفتار نوجوان مؤثر است. پرورش معنويت و تقويت ايمان و تقواي الهي است. ما در عصري زندگي ميكنيم كه جهان به شدت در ماديات فرو رفته و يك سره غرق در جاذبههاي نفساني و امور شهواني گرديده است. در شرايط كنوني،خلأ عظيم و هولناكي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشكلات انسانها نيز از همين جا ناشي شده است.
اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بدون شك بخشي از مشكلات آنان به ويژه در زمينة مسايل اخلاقي و شهوت و غريزة جنسي درمان ميشود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود كه تمام اعمال و رفتار او را خدا ميبيند و بر اساس عملكرد افراد به آنها پاداش ميدهد و اساساً سعادت و خوشبختي انسان به دست خودش ميباشد، در اين صورت احتمال اينكه مرتكب گناه نشود بسيار زياد است.[5]
يقين داشته باشيد، تا زماني كه نيروي ايمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقويت نگردد، هيچ ضمانتي از شهوت و انحرافات اخلاقي وجود ندارد. به خصوص در وضعيت كنوني كه عوامل تحريك كنندة بسيار زياد است. بنابراين قبل از هر چيز سعي كنيد نيروي ايمان و تقوا را در وجود خويش بارور كنيد. اگر فكر و ذهن شما متوجه خدا باشد و هميشه نماز خود را اول وقت انجام دهيد، خداوند شما را ياري ميكند تا از هر گناهي مصون بمانيد و تحت تأثير شهوت و غريزة جنسي قرار نگيريد. خداوند در قرآن ميفرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»[6] به درستي كه نماز انسان را از هرگونه آلودگي و عمل زشت و گناه دور نگه ميدارد. نماز واقعي نه تنها والاترين عامل كنترل شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقي تلقي ميشود، بلكه عامل تهاجمي عليه انحرافات و شهوتها نيز محسوب ميگردد.
7. تسهيل و تسريع ازدواج
علاوه بر آن كه نوجوان سعي در كنترل شهوت و غريزة جنسي ميكند، بايد براي ازدواج كه يگانه راه درست ارضاي غريزة جنسي ميباشد، نيز اقدام كند. از 18 سالگي به بعد شما ميتوانيد جداً به فكر ازدواج باشيد و اگر شرايط را مساعد ميبينيد، از همين حالا مقدمات آن را فراهم كنيد.
اميد است با رعايت اين نكات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانيد غريزة جنسي و حس شهوت را در خويش كنترل و مهار نماييد و زماني كه فرصت مناسب براي ازدواج فراهم گرديد، به ازدواج اقدام كنيد
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: پروردگار متعال، مرا به ۹ چيز سفارش نمود:
عدالت در خوشنودى و خشم
ميانه روى در نياز و توانمندى
بخشيدن كسى كه در حقّ من ستم روا داشته است
ديدار خويشاوندانى كه با من قطع رابطه نموده اند
خاموشيم انديشه باشد
سخنم، ذکر خداوند باشد
و نگاهم عبرت و پند باشد.
قالَ رسول الله صلّى اللّه عليه و آله : اَوْ صانى رَبّى بِتِسْع : اَوْصانى بِالاخْلاصِ فِى السِّرِّ وَالْعَلانِيَةِ، وَ الْعَدْلِ فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ، وَ الْقَصْدِ فِى الْفَقْرِ وَ الْغِنى ، وَ اَنْ اعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنى ، وَ اعطِيَ مَنْ حَرَمَنى ، وَ اءصِلَ مَنْ قَطَعَنى ، وَ اَنْ يَكُونَ صُمْتى فِكْراً، وَ مَنْطِقى ذِكْراً، وَ نَظَرى عِبْراًبحارالا نوار: ج ۷۴، ص
اوریانا فالاچی خبرنگار زن ایتالیایی در مصاحبه با حضرت امام خمینی (ره) می پرسد: این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفى کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم ماندهاى است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفى کنند؟

و حضرت امام (ره) در پاسخ می فرمایند: "اولًا اینکه این یک اختیارى است براى آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقى دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام مى کنیم به زنها که هر کس چادر مى خواهد یا هر کس پوشش اسلامى، بیاید بیرون. از 35 میلیون جمعیت ما 33 میلیونش بیرون مى آید. شما چه حقى دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتورى است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصى را نمى گوییم. براى حدود زنهایى که به سن و سال شما رسیدهاند هیچ چیزى نیست. ما زنهاى جوانى که وقتى ایشان آرایش مى کنند و مى آیند، یک فوج را دنبال خودشان مى کشند، اینها را داریم جلوشان را مى گیریم. شما هم دلتان نسوزد. من دیگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد." (صحیفه امام، ج10، ص: 104)
در این مصاحبه اولا حضرت امام (ره) پاسح منطقی و قاطع به وی می دهند، ثانیا به مصاحبه پایان می بخشند. در این پاسخ هم فالاچی را پیرزنی قلمداد می کنند که دیگر جذابیتی ندارد. این پاسخ برای زنان غربی که ارزش خود را در ظاهر خویش دنبال می کنند از هر پاسخی شکننده تر است.
من در آن زمان رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا بودم. از ایران تلکسی آمد که به خانم اوریانا فالاچی ویزا بدهیم تا با رئیس جمهور وقت بنی صدر مصاحبه نماید.
من او را به سفارت دعوت کردم. وی با هفت قلم آرایش آمد و در بین صحبت هایش گفت که از منزل فقط برای دیدن من آمده است. از وی در مورد سفرش به ایران و نظرش در مورد این سفر پرسیدم. به شدت تحت تاثیر شخصیت حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفته بود و اینکه امام خمینی حسرت یک نگاه را در دلش گذاشت و هرگز به او نگاه نکرد. وی از دستان زیبای حضرت امام (ره) گفت و اینکه این بیادماندنی ترین مصاحبه های وی بوده است.
وی گفت در مورد حجاب اسلامی قانع نشده است و آن را درک نمی کند.
او زن مسنی بود و من حدود 26 سال سن داشتم. به وی گفتم تو گفتی که امروز صرفا برای دیدن من از خانه بیرون آمده ای. وی آن را تایید کرد. گفتم که سنمان به هم نمی خورد. تعجب کرد. مانده بود که چرا این را می گویم. گفتم من ویزا را به خاطر قلم شما می دهم و نه سن و قیافه شما. گفت طبیعی است. پرسیدم اگر صرفا برای دیدن من و گرفتن ویزا آمده اید پس چرا آرایش کرده اید؟! جا خورد. گفتم ممکن است دلیل آرایش خود را بیان کنید. مانده بود چه جواب بدهد. برایش فلسفه حجاب در اسلام را گفتم و اینکه در اسلام جذابیت فیزیکی زن نباید یک ارزش اجتماعی باشد بلکه صرفا یک ارزش زناشویی است. زنان در اسلام برای خود ارزش والایی قائلند و حاضر نیستند بدن خود را برای جلب نظر مردان در جامعه به نمایش بگذارند و لباس ها و آرایش های تحریک آمیز داشته باشند. ما نمایش بدن زنان را برای تبلیغ کالا توهین به شخصیت وی می دانیم و ارزش زن به ایمان و عمل صالح و قلم او و نقش مادری او است و نه اندازه دور کمر و قد و وزن و رنگ پوست و مدل بینی او. حجاب در حقیقت برای حفظ حرمت زنان و نشانه اتکای به نفس و عدم احساس کمبود در آنان است. قدری تحت تاثیر این گفته ها بود و انتظار نداشت که این مطالب را از زبان جوان 26 ساله ای مثل من بشنود. سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک بود. او را برای شرکت در مراسم مذکور دعوت کردم. وی در مراسم شرکت کرد. موقع ورود هیچ آرایش نداشت. سلام کرد و ناخن های خود را نشان داد و گفت ببین نه در صورت و نه در دست آرایشی ندارم. این صرفا به خاطر تو است. از او تشکر کردم و دعوت کردم به جمع میهمانان بپیوندد.
زهرا شنیده بود تنت تیر میخورد
باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
زیر قدوم فاطمیات خاکسار کرد
مهر تو را بهشت بخواهد نمیدهم
در ماجرای عشق نباید قمار کرد
فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست
وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد
من که به دست هیچکسی رو نمیزنم
نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد
هر چند آفریده خدا چهارده کریم
اما یکی از آن همه را سفرهدار کرد
ما را پیاده کرد سر سفره شما
این کشتی حسین که ما را سوار کرد
باید به بازوی حسنیات دخیل بست
ورنه نمیشود که جمل را مهار کرد
خشمت نیاز نیست در آنجا که میشود
با قاسم تو قافله را تار و مار کرد
ارزان تو را فروخت به حرف معاویه
زهری به کام تشنه تو روزهدار کرد
زهری که میشکافت دل سنگ خاره را
در حیرتم که با جگر تو چه کار کرد
زهرا شنیده بود تنت تیر میخورد
تابوت را برای همین با جدار کرد
الله الله الله که دل کسی را نرنجانید!!!
یک کوچه به نامشان نکردیم مگر!؟


از این نوع خیانت ها تا به حالا دیدید
وقتی نام پیامبر اکرم (ص) به میان می آید،غربت و مظلومیت آن پیامبر رحمت نیز به همراهش نمایان می گردد.
غربت و مظلومیتی که قرن هاست عاشقان آن عزیز مهربان و آن پیامبر اخلاق و خوبیها را به سوز و گداز انداخته است و در این بین همان پیامبری که عالم و آدم برای غربت و مظللومیتش می گریند و ناله سر می دهند و شکایت و درد این مصیبت را به خدای او عرضه می دارند ، خود در غم غربت و مهجوریت و مظلومیت قرآنش (۱)، آن کتاب هدایتگری که برای تبلیغش سالها جانفشانی کرد و برای پاسداشت آن بهترین عزیزانش را فدا نمود ، سوگوار و شاکی است.
آری ؛ پیامبر حق دارد که بنالد و شاکی باشد آنگاه که با قرآنش اینگونه غریبانه برخورد میکنند. آنهم نه از سمت دشمنان قرآن بلکه از جانب دوستان و علاقه مندان آن.
آنگاه که از قرآن فقط نام و نشانی بیش باقی نمانده و جایگاهش در حد حضور متبرکانه در مجالس شادی و عزایمان جا خوش کرده که اگر اینگونه نبود عزاهایمان حقا عزا و شادیهایمان حقا شادی می شد .مردگانمان از قرآن ما بهره برده و زوجهای جوان ما در پناه قرآن و تمسک به آن در ابتدای زندگیشان راهی پر از خیر و برکت را می پیمودند.
آنگاه که برخی از قاریان و حافظان ما آن را فقط محلی مناسب برای امرار معاش و کسب در آمد می دانند ، که اگر اینگونه نبود صوتهای دلنشینشان زیر رو کننده دلهای خواب آلوده می شد و جلسات و محافل قرآن ما هر روز رونق و صفای بیش از پیشی می یافت.
آنگاه که برخی از اصناف و بازاریان ما از قرآن فقط حضورش را در محل کسب خود لازم میدانند و احکام و دستورات آن را در باب انصاف و رزق حلال و عدم ربا خواری و ... پشت گوش می اندازند، که اگر اینگونه نبود احتکار و گرانفروشی و نزول خواری و غیره ، بلای جان کسب و پیشه مردم نمی شد و رنگ زیبای برکت از رزق ها پر نمی کشید و هر کس به هر بهانه و توجیهی ، ناانصافانه به همنوع و هم آیین خود با گرانفروشی ظلم نمی کرد.
آنگاه که برخی از معلمان و مربیان ما گفته های دیگران برایشان مستند تر و قوی تر از دستورات قرآن برای تبلیغ و استناد کردن است، که اگر اینگونه نمی بود دیگر نیازی به معلمان پرورشی و هزاران کار فرهنگی گاها بی استفاده نمی بود چرا که هر معلمی با نگاه قرآنی خویش همان درس خود را می داد و از همان درس اثبات خدا کرده و راه صلاح و رستگاری را به شاگردان خویش رهنمون می شد.
آنگاه که برخی از مبلغان دینی ما انسشان با قرآن بسیار ناچیز بوده و سیره و رفتار حتی ظاهریشان با مصادیق قرآن فاصله ای بسیار دارد، که اگر اینگونه نبود انس جوانان با روحانیت و قشر متدین بیش از پیش بوده و شاهدحضور چشمگیر علاقه مندان به کسب علوم دینی در بین نوجوانان می بودیم.
آنگاه که برخی از متولیان فرهنگی و هنری و هنرمندان ما ملاک تشخیص خوبی و بدی کارهایشان پسند دیگران است نه قرآن و خدای قرآن ، که اگر اینگونه نبود ، برای هر تقدیری و هر تشویقی در جشنواره های داخلی و خارجی به وجد نمی آمدیم و چشم بر دسیسه ها و تهاجم های فرهنگی نمی بستیم و به راحتی تن به زشت ترین کارهای غیرشرعی و حرامهای الهی نمی دادیم و برای بدست آوردن به به و چه چه دشمنان قسم خورده دست به هر کاری نمی زدیم وبرای خوش آیند و محبوب شدن در دل ها به هر شیوه و روشی متمسک نمی شدیم و البته از آن طرف نیز با هر تهدید و دشنامی نمی ترسیدیم و میدان را خالی نمی کردیم.
آنگاه که برخی از مدیران و مسئولان ما بجای تکیه برمعارف و دستورات قرآن برای موفقیت و عزت مندی ،به دنبال هزاران روش قبلا به سرانجام نرسیده می گردند ،که اگر اینگونه نبود ، برای کسب قدرت و ثروت به هر روشی از تخریب دیگران گرفته تا زیر بار هر ذلتی رفتن ، تن نمی دادند.
آنگاه که برخی از افراد جامعه ما در رفتار و منش و اخلاقیات با قرآن و مبانی آن فاصله ای بسیار دارند،که اگر نمی داشتند، اجرای قوانین حقوق شهروندی و دیگر مقررات اجتماعی و ازدواج جوانان و کار و کسب و پیشه آنان با این همه مشکلات مواجه نبود و اخلاقیات اینگونه در زیر قدمهای نفسانی لگد مال نمی گردید.
آنگاه که برخی از خانواده های ما تبیین معارف و علوم دیگر را برای فرزندانشان بر تبلیغ و ترویج و آموزش معارف قرآنی به آنها ارجح می دانند، که اگر نمی دادند امروز نوجوانان ما در خواندن حداقل قرآن و انس بیش از پیش با آن و حل مشکلات اجتماعیشان و برخورد با تهاجمات مختلف فکری، فرهنگی و اخلاقی بی مشکل می شدند.
آنگاه که امت اسلامی دیده به روی قرآن داشته و لیکن دلشان به قرآن پشت کرده ،که اگر اینگونه نمی بود استکبار و همه دشمنان اسلام ذره ای جرات تعدی به خاک و ناموس مسلمانان در کشورهای مختلف اسلامی نمی کردند .
و دهها آنگاه دیگر
می باید حکایت غریب دلتنگی و شاکی بودن پیامبر از غربت و مظلومیت قرآن هنوز پا برجا باشد.
آری ، باید بیش از مصیبت رحلت آن پیامبر خوبیها بر دل زخمدیده و شکسته حضرتش بگرییم ، که هنوز هم بعد از گذشت قرنها براحتی میتوان صدای شکایت و گلایه مندی حضرتش را از مهجوریت قرآن شنید .
بامید روز هایی که گریه ها و عمل هایمان از سر معرفت و گفته هایمان از سر صداقت بوده و قدمهایمان در مسیر زدودن غبار غریبی از قرآن و غبار غم از دل غمدیده محمد و آل محمد باشد، که اگر اینچنین باشد هم دنیایمان زیباست و هم آخرتمان.
چرا که
خونی که در رگ ماست
همه هستی مان
جان ناقابل مان
و مختصر آبرویی که داریم
همه و همه
از آن خامنه ای است
که با این کلکسیون
با این همه ثروت
ویلا ندارد… بیت دارد…
خانه اش به جای فرش
عرش دارد و گلیم و چند تکه آسمان
همه چیز ساده است
مثل خانه زهرا(س)
مثل خیمه حسین(ع)
و حسینیه امام خمینی دارد
و چفیه دارد
و عصایی که چوبش از شجره طوباست
و دست مجروحی
که ریشه در “کف العباس” دارد...
شب پنجم محرم بهم گفت قراره تا چند روز دیگه یه خبر خوبی بهم برسه برام دعا کن
همیشه بعد از هیئت شعر کجایید ای شهیدان خدایی ... رو می خوند
در برخورد با مشکلات به حضرت زهرا متوسل می شد
همیشه بچه ها رو تشویق به ورزش میکرد
یادش به خیر...
شهید شدم برای خدا . نه برای حرف مردم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء و عند ربهم یرزقون
شهید امیر حسام ذوالعلییکی از پاسداران حفاظت هواپیمایی سپاه پاسداران و جزو بهترین نیروهای بسیج بود.شهید ذوالعلی از شاگردان برتر حاج آقای علمایی و یکی از بهتری رزمی کاران تهران بود. خصوصیات اخلاقی و معنوی و ... این شهید با نوشتن و تعریف کردن توصیف نمیشود.اگر بخواهیم قطره ای از دریای او را توصیف کنیم شاید به قول یک نفر این طور بتوان گفت که مالک اشتر پایگاه بسیج بود .همیشه رفقای خود را به ولایت پذیری از فرمانده خود و احترام به برزگترها سفارش میکرد.و خلاصه اینکه حسام خاری بود در چشم دشمنان این مملکت و به خصوص دشمنان ولایت .سرانجام منافقین کور دل در صبح روز ۱۰ دی سال ۱۳۸۸ در حالی که حسام به سمت ماموریت میرفت در اتوبان شیخ فضل الله او را تعقیب کرده و پس از تعقیب و گریز با یک ماشین به موتور او میزنند واز روی او رد می شوند که حسام پس از رسیدن به بیمارستان شهد شیرین شهادت را می نوشد.
نکته ای حائز اهمیت است که باید ذکر شود :اینکه تعدادی بر این عقیده بودن که اگر افرادی امثال حسام کشته شوند اطرافیان و دوستان ایشان به خاطر ترس از جان دست از کار می کشند اما دیدند که با کشته شدن یا به قول خودمان شهید شدن حسام نه تنها آِنها به مقاصدشان رسیدند بلکه خون ها به جوش آمد تا راه حسام که راه ولایت بود ادامه پیدا کند .این افراد وقتی دیدند که به مقاصد خود نرسیدند دست به فتنه ی دیگری زدند.آنها در محل و در تجمعات مردمی به خصوص در تشییع جنازه او شایعه ای را بین مردم پخش کردند که حسام با یک تصادف معمولی و با مرگ خدایی و خیلی ساده فوت کرده است و متاسفانه عده ای مردم ساده لوح و زود باور نیز حرف های پوچ و بی اساس آنها را باور کردند .این موضوع تا جایی رسید که افرادی به خاطر اینکه امام جمائت مسجد حسام را شهید خطاب کرده بود ُبه مسجد نمی آیند .همچنین بنده در یکی از سایتها خواندم که از حسام به عنوان قاتل مردم یاد کرده بود .در جواب این افراد باید گفت اگر کوتاه کردن دست دشمنانن اسلام و ولایت ُقتل نامگذاری می شود پس امیر المونین و اما حسین و سایر ائمه نیز قاتل هستند در ضمن لقب مبارک شهید را ما سرخود به روی حسام نگذاشتیم بلکه با دستور قاضی این اتفاق افتاد به صورتی که تا ۲ روز بعد از شهادت او قاضی حکم تحقیق داده و بعد از شهادت شاهدان ماجرا و باز بینی دوربین های کنترل ترافیک معلوم شد که قتل عمدی بوده و یک حادثه ی ساده نیست .و چندین بار با خودرو از روی او رد شده اند.مقام معظم رهبری هم به خانواده این عزیز تسلیت گفتن و از نام شهید براشون استفاده کردند.
خاطراتی از شهید ذوالعلی
چند سال پیش ُمحرم بود .دقیقا یادم نیست شب تاسوعا بود یا شب عاشورا
نزدیک غروب بود جلوی مسجدرحسام برای سیم کشی پرژکتور مسجد بالای چهارپایه ۵ متری مسجد بود که به خاطر اینکه جریان برق به فتوسل(قطعه ای که با غروب آفتاب و شب شدن جریان برق را وصل میکند)یکدفعه سیمی که دست حسام بود برق دار شد طوری که حسام رو پرت کرد .حسام هم برای اینکه نیفته دستش رو به چارپایه گرفت که باعث شد حسام با چارپایه با هم بیفتن کف خیابون حسام افتاد و چهارپایه هم افتاد روی حسام .همه گفتند که کار حسام تمومه به سرعت رفتیم سمت حسام که دیدیم داره میگه یکی این چارپایه رو از روی من برداره نفسم بالا نمیاد .... اما تعجب کردیم که یه خراش هم به دست حسام نیفتاده بود هرکس دیگه ای جای حسام بود حداقلش ضربه مغزی شده بود البته خود حسام میگفت که این لطف امام حسین بوده...
یه بار حسام با ۲ نفر دیگه ترک موتور سوار بودن که یه نفر داشته برای دخترا ایجاد مزاحمت میکرده حسام رفت بهش تذکر بده که طرف با حسام درگیر شد تا بچه اومدن پسره رو بگیرن حسام حواسش نبود طرف نامردی یه مشت گذاشت تو صورت حسام و فرار کردحسام نذاشت کسی بره دنبالش و اون هم رفت .۳ روز بعد وقتی حسام اینا داشتن از هیئت بر میگشتن(با موتور) دوباره همون پسره رو میبینن یارو میزنه رو ترمز میاد پایین .حسام فکر میکنه پسره میخواد دوباره تلافی کنه یه دفعه پسره میاد صورت حسام رو ماچ میکنه میگه آقا دماغت سالمه؟حسام میگه برای چی ؟میگه آخه من که با مشت زدم توی صورتت ۳ تا از انگشتام شکست رفتم گچ گرفتم میخواستم ببینم دماغت چی شده؟.....!!!!!
البته حسام خودش هم تعجب میکرد که چرا دماغش خون هم نیومده!خلاصه ازین دست اتفاقات براش زیاد به وجود اومد و اهل بیت کمکش می کردن تا اینکه بالاخره شهد شیرین شهادت رو نوشید اونم به دست منافقین که سفاکترین حیوانات روی زمین هستند.
خدایا عاقبت مارو شهادت در راه خودت قرار بده.اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی رکاب مولانا صاحب الزمان"(عج)
روح پاکش همنشین اولیاءا...
فاتحه و صلوات فراموش نشه
چقدر ادم باید پست باشه تا اینکارو بکنه...قضاوت با شما
اتقوا الكذب،الصغیر منه و الكبیرفىكل جدوهزل
از دروغ بپرهیز؛ چه كوچك باشد، چه بزرگ. در هر حالى باشد؛ چه جدى، و چه شوخى.
امیر مومنان على (ع) مىفرماید:
لا یجدعبدطعم الایمان حتى یترك الكذب هزله وجده
هیچ بندهاى، مزه ایمان را نخواهد چشید، مگر این كه دروغ را چه به صورت شوخى و چه جدى ترك كند
پیامبر اكرم (ص) مىفرماید:
یا اباذر ویل للذى یحدث فیكذب لیضحك به القوم ویل له ویل له ویل له
اى ابوذر! واى بر كسى كه براى خنداندن مردم دروغ مى گوید. واى بر او، واى بر او، واى بر او.

نظرات مختلفی در این خصوص نوشته شده.اما اینبار می خوام نظر خودمو بنویسم شاید عده ای که بر ما خرده می گیرند که چرا بدعت درست می کنین و ازین جور ایراد ها ...با خواندن این مطلب قدری فقط قدری با دیدگاه من و امثال من اشنا شوند که ما در مورد اقا چگونه فکر می کنیم...
یا اولی الابصار
• یکی از دوستان تعریف میکردد.یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
• شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
• امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
• امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" !!!!!بگوییم».دقت کنید اولین کسی که خواهان حذف این عنوان بود آقای هاشمی است.
این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
• وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت»شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
• اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه»بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
• در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
• پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
• تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
• شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
• مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
• بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
• آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
• اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.